عاشقی بر من پریشانت کنم
کم عمارت کن که ویرانت کنم
گر دو صد خانه کنی زنبور وار
چون مگس بیخان و بیمانت کنم
تو بر آنک خلق را حیران کنی
من بر آنک مست و حیرانت کنم
گر که قافی تو را چون آسیا
آرم اندر چرخ و گردانت کنم
ور تو افلاطون و لقمانی به علم
من به یک دیدار نادانت کنم
تو به دست من چو مرغی مردهای
من صیادم دام مرغانت کنم
بر سر گنجی چو ماری خفتهای
من چو مار خسته پیچانت کنم
خواه دلیلی گو و خواهی خود مگو
در دلالت عین برهانت کنم
خواه گو لاحول خواهی خود مگو
چون شهت لاحول شیطانت کنم
چند می باشی اسیر این و آن
گر برون آیی از این، آنت کنم
ای صدف چون آمدی در بحر ما
چون صدفها گوهرافشانت کنم
بر گلویت تیغها را دست نیست
گر چو اسماعیل قربانت کنم
چون خلیلی هیچ از آتش مترس
من ز آتش صد گلستانت کنم
دامن ما گیر اگر تردامنی
تا چو مه از نور دامانت کنم
من همایم سایه کردم بر سرت
تا که افریدون و سلطانت کنم
هین قرائت کم کن و خاموش باش
تا بخوانم عین قرآنت کنم76451 بازدید
14 بازدید امروز
2 بازدید دیروز
145 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian